سلام, این خبر مال چند وقت پیش هاست ولی گفتم خوندنش خالی از لطف نیست,
به ادامه مطلب برید
نویسنده : ابوذر افضلي تاریخ : جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:خودکشی , مرگ , خودکشی در فیسبوک , خبر, خبر خودکشی دختر جوان, خودکشی دختر, ,
.
سلام, این خبر مال چند وقت پیش هاست ولی گفتم خوندنش خالی از لطف نیست,
به ادامه مطلب برید
شلیک میشوم از هر چه زندگیست
از قلب خسته ای که مرا تیر میکشد
در کوچه ها به خودم بر نمیخورم
از خط منحنی که خدا پر نمیکشد
ماردین امینی
----------------------------------------------
چرخ پنکه به دُور پوچی خود
قطع و وصلی به نور مهتابی
مغز تو زیر توده های مگس
قلب من توی مایعی آبی
دارم از درد «بود» می میرم
داری از فرط مرگ می خوابی
مهدی موسوی
کـــــــــاش گــــــاهــــــی زنــــــــــــــــــدگـــ ی
[◄◄ι] [ ιι ] [■] [►] [ι►►]
داشت….
دوستان برای اطلاع از مطالب جدید و آدرس جدید بلاگ پیچ خودکشی را در فیس بوک لایک کنند.
نظر هم بده.
-------------------------------------------------------------------------------------
برای رفتن به فروم "خودکشی مردگان" کلیک کنید.
------------------------------------------------------------------------------------
توجه : اگر دوست داشتید که برای وبلاگ پست بنویسید...
1. به http://suicide.loxblog.com/vorod بروید..
User name = wizard@suicide و password = suicide می باشد.
و کسانی که می خواهند از شرایط بیشتری مانند ویرایش مطالب و غیره برخوردار شوند باید در بلاگ ثبت نام کنند...
همچنین برای آگاهی از مطالب جدید در خبر نامه عضو شوید..
از مطالب با ذکر منبع کپی برداری آزاد هست .. در غیر اینصورت ممنوع..
من به جایی از زندگی رسیده ام که خودکشی باید کرد...
نه تیغ نمی زنم به این دست... نه
احساسم را کشتم....
حرفی دیگر نیست
ما مرده ایم
و سکوت رمز این استعاره ی ناچیز است
حرفی دیگر نیست
جز اینکه بر خیزیم
به هوا بنگریم
و دوباره بمیریم
دیگر نمی نویسم ... همش به خاطر توست ...
اینقدر نوشتم تا جوهر وجودم تمام شد....
اینقدر نوشتم تا که تو عاشق نوشته هایم شدی و عشق من از یادت رفت...
تو رفتی و سهم تو یه عشق تازه ...و
سهم من هم طناب داره ...
این بار می کشم, می کشم حسی را که تو را دوست میداشت....
با خودکارم, با خودکاری که مثل تیغ تیزه ....
هر چند وجودم از خاطراتت لبریزه...
فقط غرورم شکسته...
چیزی نشده ...
در حال جان کندن است...
تکه تکه شده, هزاران تکه شده....
دیگر نمی نویسم ولی وجود تو در هزاران تکه ی آینه وجودم ...
هزار برابر شده...
میدونی یه اتاقی باشه گرمه گرم ، روشن روشن.....تو باشی منم باشم..
کف اتاق سنگ باشه سنگ سفید...تو منو بغلم کنی که نترسم..که سردم نشه ..
که نلرزم .. اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار پاهاتم دراز کردی منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه کردم با پاهات محکم منو گرفتی دوتا دستاتم دورم حلقه کردی
بهت میگم چشاتو میبندی؟ میگی آره...
چشاتو میبندی ، بهت میگم واسم قصه میگی؟ تو گوشم؟
میگی آره... آروم آروم تو گوشم شروع میکنی به قصه گفتن یه عالمه قصه طولانی و بلند که هیچ وقت تموم نمیشه..
میدونی میخوام رگ بزنم ، رگ خودمو..
مچ دست چپمو یه حرکت سریع.. یه ضربه عمیق.. بلدی که؟
ولی تو که نمیدونی میخوام رگ بزنم.. تو چشاتو بستی..تیغو از جیبم در میارم..
نمیبینی که.. سریع می برم....نمیبینی..
خون فواره میزنه روی سنگای سفید...نمیبینی که دستم داره میسوزه و لبمو گاز میگیرم که نگم آخ که چشاتو باز نکنی و منو نبینی...
تو داری قصه میگی شلوارک پامه ، دستمو میزارم رو زانوم خون میاد از دستم میریزه رو زانوم و از زانوم رو سنگ..
قشنگه مسیر حرکتش حیف که نمیتونی ببینی..
تو میبینی سرد شدم محکم تر بغلم میکنی که گرم شم میبینی نفسم نامنظمه تو دلت میگی آخی بازم نفسش گرفت ، میبینی هرچی محکم تر بغلم میکنی سردتر میشم میبینی دیگه نفس نمیکشم...
چشاتو باز میکنی میبینی من مــُــردم...
میدونی؟ من میترسیدم خودمو بکشم از سرد شدن..از تنهایی مردن..ازخون دیدن
وقتی بغلم کردی دیگه نترسیدم...دیگه سردم نبود ، مردن خوب بود آروم آروم..
گریه نکن دیگه من که دیگه نیستم چشاتو بوس کنم بگم خوشکل شدیا
بعدش تو همونجوری وسط گریه بخندی..
گریه نکن دیگه خب...همیشه دوست دارم...فراموشم نکن ♥
من منفعل نیستم، مرگ به سوی من نمی آید؛ من فعالانه به سوی مرگ می روم: من خود را
خواهم کشت...
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
|
||
|
||||
آمار
وب سایت: |
||
|
||